مقطع : دکتری
دانشگاه : مازندران
تاریخ دفاع : 1398/06/22
اساتید راهنما : احمد غنی پور
اساتید مشاور : مرتضی محسنی
اساتید داور : حسن ذوالفقاری
مشاهده سایر پایان نامه های سیدحسین طباطبایی
با مطالعه افسانه‌ها و قصه‌ها می‌توان رد پای اساطیر و آیین‌های کهن را در بسیاری از آنها مشاهده کرد. گروهی از پژوهشگران و قصه شناسان بر این پندارند که موضوع اصلی بسیاری از قصه¬ها، باورهای پیشینیان و اساطیر است. در پژوهش پیش رو بر آنیم تا نشان دهیم و به کمک نشانه های درون متنی و قراین برون متنی اثبات کنیم که ژرف-ساخت این دو قصه واجد معانی و نشانه¬های بسیاری است که کارکردی بس عمیق¬تر از سرگرمی بدان می¬بخشد. با شکافتن پوستۀ قصه و واکاویِ هستۀ آن می¬توان به دلالت¬های اسطوره¬ای و ارزش تاریخی-اجتماعی داستان پی برد؛ با این توضیح که هر یک از چهار زن داستان که در کنار «حسن¬آرا» پیش¬بَرندۀ رویدادها هستند، پایگاه اجتماعی زن را در برهه¬ای از درازنای تاریخ نمایندگی می¬کنند. دو تن از این زنان دارای دلالت اسطوره¬ای و دو تن دیگر دارای دلالت تاریخی¬اند. «مهرافزا» که در بند دیو سیاه اسیر است، یادآور آن دوران اساطیری است که میان زن و آب پیوندی ناگسستنی حاکم بود. «نازرخ» پادشاه ملک خوارزم یادآور شاهدخت¬های دوران پیش از اسلام است. سومین زن، «نازپیکر» دارای دلالت اسطوره¬ای و یادآور «پری» و خویشکاری¬های باستانی اوست. و چهارمین زن، «روح¬افزا» نمایندۀ زن در جامعۀ مردسالار پس از اسلام است؛ جامعه¬ای که در آن زن حق عاشق شدن و عشق¬ورزی را ندارد و اگر عاشق شود باید این راز را در دل نهان دارد و دم بر نیاورد. بدین¬گونه قصۀ «حسن¬آرا» داستان گذار زن است از گُدار اسطوره و تاریخ این کهن سرزمین؛ بازگوکنندۀ فرود زن است از فراز اریکۀ بغ¬بانویی و قدرت حیات¬بخشی به نشیب کشتن شعلۀ جان¬بخش عشق و بدل گشتن به جنس دوم و در حاشیه قرار گرفتن و بی اختیار شدن.